در خلال سال‌های 1960و1970 سازمان‌ها دارای ساختار عمودی بوده و تلاش آنها بر روی بهینه کردن عملکرد هر یک از فعالیت ها به طور مجزا متمرکز بود. تا این زمان توزیع لجستیک در نظر گرفته می شد.

در دهه 1980 سازمانها به جریان مواد و اطلاعات در حوزه داخل سازمان توجه داشتند، در این دهه کم کم واژه لجستیک از توزیع تمیز داده شد. شرکت ها به دنبال بهینه سازی و یکپارچه سازی داخلی اجزاء لجستیک بودند، بنابراین سعی می شد که هر یک از اعضای لجستیک مانند موجودی، حمل و نقل و… بدون توجه به سایر اجزاء مورد تحلیل قرار گیرد. در دهه 1990 شرکت های مختلف افزایش رقابت در سطح ملی و بین المللی را تجربه می کردند و پیمانهای استراتژیک در میان سازمانها رشد می کرد.پیشرفت تکنولوژی اطلاعات و مدیریت مشارکتی و از طرفی دیگر رشد دیدگاه سیستمی نسبت به مباحث لجستیک تاثیر زیادی به این بحث داشت. در این دوره سازمانها جریان مواد و اطلاعات را فراتر از حوزه داخلی خود در نظر گرفتند، آنها سازمانهای پایین دست و بالا دست خود را مورد توجه قرار دادند. از اینجا مفهوم زنجیره تامین ظهور کرد، در این دوره همگان به این نکته واقف گردیدند که سازمانهای مختلف در کانال توزیع و حوزه های وظیفه ای آنها می توانند برای بهینه سازی فعالیت های انفرادی آنها، یکپارچه شوند. عملکردهای تلفیقی آنها به توسعه یک رویکرد سیستمی در سراسر کانال توزیع انجامید. تاقبل از دهه 1990 میلادی دهه یکپارچه سازی شبکه پایین دستی(توزیع) به سایر اجزاء زنجیره (خود شرکت و شبکه تامین آن) به شمار می آید. این تعریف لجستیک یکپارچه را تغییر داد و آنرا هم سنگ مدیریت زنجیره تامین کرد (رضا زواری کیا، 1383، 3)

زنجیره تامین در برگیرنده تامین کنندگان تا مصرف کنندگان نهایی سازمان است. سازمانهایی که در زنجیره تامین وجود دارند شامل تولید کنندگان، نمایندگی ها، توزیع کنندگان، عمده فروشان، واسطه ها و خرده فروشان می باشند. 

اخیراً مؤسسات حمل و نقل، ارائه کنندگان خدمات مالی و دیگر سازمانهای تسهیل کننده نیز جزو فعالیت های زنجیره تامین قلمداد می شوند. درگذشته زنجیره تامین به معنی پیوند بین تامین کننده و تولید کننده بود، در حالیکه کانال توزیع به پیوندهای موجود از تولید کننده تا مصرف کننده نهایی اشاره داشت. واژه زنجیره تامین که به آن زنجیره ارزش افزوده نیز گفته می شود جهت شناسایی مجموعه سازمان هایی که به دنبال هم کالاها و خدمات را از منبع عرضه به مصرف کنندگان نهایی حرکت می دهند، مورد استفاده قرار می گیرد. 

مدیریت زنجیره تامین، تلفیقی از هنر و علم است که در جهت بهبود دسترسی به مواد اولیه، ساخت محصولات و یا خدمات و انتقال آن به مشتری بکار میرود. 

“هند فیلد”،  مدیریت زنجیره تامین را این گونه تعریف کرده است: زنجیرۀ عرضه  شامل همۀ فعالیت های مرتبط با جریان و تبدیل کالاها از مرحلۀ ماده خام (استخراج) به حالت محصول نهایی (برای مصرف) و نیز جریان های اطلاعاتی مرتبط با آنها می شود.

به این ترتیب عرضه شامل شبکه ای از فرآیندها و سازمان های کسب و کار است که مواد خام را از طریق تولید کنندگان و توزیع کنندگان به مصرف کنندگان نهایی حرکت می دهند و سازمانهای مصرف کننده نهایی انتقال می دهند. مدیریت زنجیره تامین، این فعالیت ها را طوری هماهنگ می کند که مشتریان بتوانند محصولاتی با کیفیت بالا و خدمات قابل اطمینان در حداقل هزینه بدست آورند.  مدیریت زنجیره تامین موفقیت آمیز و مؤثر می تواند در جای خود برای شرکت مزیت رقابتی فراهم کند. از آنجاییکه در موقعیت یک سازمان کلیه سازمانهای پایین دستی و بالا دستی آن سازمان نقش مهمی دارند، لذا کلیه سازمان هایی که بطور مستقیم یا غیر مستقیم در برآورده ساختن نیازهای مشتریان سهیم هستند در یک زنجیره مرتبط به هم قرار گرفته و بعنوان یک سیستم به آن نگریسته می شود که به زنجیره تأمین معروف است. 

چون دنیای مدیریت زنجیره تامین کاملاً بدون طرح و نقشه است، بسیار مهم است که تشکیلات درک دقیقی از زنجیره ی عرضه موجود در جریان های پیوسته داشته باشند. این درک به خوبی به تشکیلات کمک می کند تا برای تعیین اهمیت نسبی زنجیره تامین مختلف و تشخیص جریان های اصلی مورد نیاز در بهبود تلاش کنند. 

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.