هنگام به كارگیری بازاریابی سبز بسیاری از افراد تمایل دارند كه به طورکلی بر فعالیت های انفرادی خاصی از جمله ترفیع ویژگی های محصول سبز یا طراحی محصولاتی كه از نظر اكولوژیك كمتر مضرند تمركز یابند. تعداد كمی از شركت ها در ممیزی بازاریابی به درستی ذهنیت اكولوژیك را در برنامههای خود گنجاندهاند. این امر باعث شده كه ارزیابی موفقیت كلی برنامههای محیطی از نظر مالی مشكل شود، زیرا فعالیت های سبز به یك یا دو بخش وظیفهای محدود شده است و تمام بخش های شركت یا فلسفه شركت آن را در بر نمیگیرد. در حال حاضر بازاریابی سبز در بردارنده مباحث گستردهای است، از جمله قیمتگذاری، طراحی، جایگاه سازی، تداركات، بازاریابی ضایعات، ترفیع و ائتلاف های سبز (پلونسكی و رزنبرگر، 2001). در این قسمت اقدامات مرتبط با عوامل هفت گانه فوق با توجه به مفهوم بازاریابی سبز تشریح خواهد شد.
1ـ طراحی سبز/ توسعه محصولات جدید: اشلی در سال 1993 بیان نمود كه 70درصد محصولات طراحی شده و فرایندهای تولیدی مرتبط از نظر محیطی مضرند. بنابراین، شركت ها در مراحل اولیه توسعه محصولات جدید بایستی ملاحظات محیطی را در نظر بگیرند. سپس آنها میتوانند از تحلیل چرخه زندگی به منظور ارزیابی اثرات اكولوژیك محصولات برای هر مرحله از تولید استفاده كنند. این تحلیل ها به آنها كمك خواهد كرد تا روش های جایگزین طراحی یا تولید كالاها را شناسایی كنند و نهایتاً صنایع جدید و روز آمد و بازارهایی كه هزینههای تولید در آنها در حال كاهش است را ایجاد كنند (پلونسكی و رزنبرگر، 2001).
طراحی سبز از برنامهریزی شروع میشود و تمام مواد و انتخاب مواد، ساختار تولید، عملكرد روند تولید، بستهبندی، روش حمل و نقل و چگونگی استفاده از محصول را در بر میگیرد (نظر آهاری، 1374). در طراحی سبز بایستی اصول زیر مد نظر قرار گیرد:
- طراحی جدید بر مبنای آیندهنگری
- طراحی جدید بر مبنای سلامت و ایمنی
- طراحی جدید بر مبنای جداسازی آسان
- طراحی جدید بر مبنای سهولت بازیافت و پایین بودن آلودگی و استفاده از حداقل انرژی
- طراحی جدید بر مبنای استفاده هر چه كمتر از مواد و اجزاء تشكیل دهنده كالا
- طراحی جدید بر مبنای كاربرد ساده
2ـ جایگاه سازی سبز: جایگاه سازی سبز مسئله ای است كه در بدو ایجاد سازمان بایستی به آن توجه شود. در واقع بازاریابان سبز با اثبات اینكه همه فعالیت ها و رفتارهایشان به طور كامل مسائل و مباحث محیطی را در فرایند تصمیمگیری لحاظ كردهاند، سبز بودن استراتژیك را ثابت كردهاند. پلونسكی و رزنبرگر چنین اظهار میدارند كه معیارهای محیطی بایستی همانند معیارهای مالی در فرایند جایگاه سازی مورد توجه قرار گیرند (پلونسكی و رزنبرگر، 2001).
3ـ قیمتگذاری سبز: در بازاریابی سبز قیمت ها بایستی نشان دهنده و یا حداقل تقریبی از هزینه واقعیاش باشد. یعنی نه تنها هزینههای مستقیم تولید بلكه همچنین هزینههای محیطی نیز باید در نظر گرفته شوند (پراید و فیدل، 1995). اغلب پول پرداختی بابت كالاهای سبز بیشتر است ولی هزینه آنها در بلند مدت كمتر است. بنابراین مصرف كنندگان بایستی این بینش را داشته باشند كه در انتخاب محصولات مصرفیشان كلیه هزینههای جانبی از جمله هزینه آلودگی محیط زیست را در نظر بگیرند.
4ـ تداركات سبز: یكی از اهداف اساسی تداركات هزینههای محیطی است. پیشرفت های پیچیدهای در توزیع در بخش تداركات صورت گرفته است. این نوآوری برای اولین بار در سال 1990 توسط آلمانی ها پدیدار شد. تداركات برگشتی منسجم نیازمند تعهد شركتی گسترده براساس تمركز استراتژیك همانند منابع انسانی و مالی است (پلونسکی و رزنبرگر،2001). گیونتینی و آندل در سال 1995 بحثی را تحت عنوان آر شش (6R) برای شركت ها مطرح كردند كه طبق آن شركت ها میتوانند هنگام ایجاد استراتژی های تداركات برگشتی و فرایندها از آن استفاده كنند. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت كه تداركات سبز یك فعالیت استراتژیك منسجم و پیچیده است كه فرصت های منحصر به فردی را پیش روی شركت ها قرار میدهد. در صورتی كه شركت ها توانایی و یا انگیزه تداركات سبز را نداشته باشند ممكن است به بازاریابی ضایعات تن دهند.
5ـ بازاریابی ضایعات: اگر چه بازاریابی ضایعات ارتباط تنگاتنگی با تداركات برگشتی دارد ولی با آن تفاوت دارد. شركت ها ممكن است محصولاتی تولید كنند كه نتوانند مجدداً به پردازش آن ها بپردازند. پلونسكی و رزنبرگر بر این عقیدهاند كه این دید باید تغییر یابد، زیرا ضایعات، محصول فعالیت های شركت است و مانند دیگر محصولات ساخته شده میتواند ارزش افزوده ایجاد كند. بازاریابی ضایعات به خاطر اینكه چنین فرض میكند زبالهها وجود دارند و باید به طور كاراتری با آنها برخورد شود، برای سبز بودن استراتژیك ضروری نیست. پس میتوان گفت كه بازاریابی ضایعات یك راه حل پایانی نیست.
6- ترفیع سبز: اطلاعرسانی محیطی رویكرد مناسبی است كه بایستی در فعالیت های ترفیعی بر آن متمركز شده اما نیازمند این است كه تغییرات واقعی در فعالیت ها انجام گیرد. پلونسكی بیان میكند كه شركت قبل از شروع تبلیغات محیطی بایستی بداند كه از دید مشتریان كدام دسته از اطلاعات محیطی مهماند و بایستی به اطلاعشان رسانیده شود (پلونسكی و رزنبرگر، 2001). آژانس حفاظت از محیط زیست (EPA) پیشنهاد كرده است كه چنین اطلاعاتی لازم است به مصرف كنندگان آموزش داده شود و این توانایی را در آنها ایجاد كند كه تصمیمات مؤثرتری نسبت به استفاده صرف از شستن سبز (استفاده كمتر از مواد شوینده) اتخاذ كنند.
7- ائتلاف های سبز: یكی دیگر از عواملی كه به توسعه مفهوم بازاریابی سبز كمك میكند، گروه های سبز هستند. نتیجه تحقیقات نشان میدهد كه گروه های محیطی میتوانند منبع با ارزشی در كمك به درك شركت از مباحث راهحل های مناسب، به كارگیری تاكتیك ها و استراتژی های مناسب به حساب آیند. در كوتاه مدت اتحادیه سبز میتواند به شركت در اجرای فعالیت هایش كمك كند. با وجود این، اتحادیه سبز نمیتواند از عهده مشكلات بالقوه از جمله اهداف مختلف درآید.