بر اساس کریستوفر، چهار مرحله ی متفاوت برای دستیابی به زنجیره تأمین یکپارچه وجود دارد شکل زیر این مراحل را خلاصه کرده و گسترش یک زنجیره تأمین یکپارچه را از یک سازمان جاییکه همه نواحی وظیفه ای، مستقل هستند تا یک زنجیره تأمینی که شامل چندین سازمان و تشکیلات می باشد، نشان داده است.
مرحله اول: خط اصلی
مرحله دوم: ادغام وظیفه ای
مرحله سوم: ادغام داخلی
مرحله چهارم: ادغام خارجی
مرحلۀ اول، ساختار داخلی از سازمان را بدون هیچ گونه یکپارچگی و ادغامی نشان می دهد. همه وظایف تجاری از دیگر قسمتها مستقل هستند و برای بهینه سازی عملیات شان بدون دانستن تأثیر عملیات شان بر دیگر وظایف تجاری یا وظایف تجاری دیگر تلاش می کنند.
در مرحله ی دوم، ناحیه وظیفه ای، که به یکدیگر وابسته هستند، ادغام شده اند. به عنوان مثال، خرید و کنترل مواد، به مدیریت مواد، ادغام شده است و تولید وفروش به مدیریت تولید، ادغام شده است. اگر چه هنوز هیچ ادغامی از مدیریت مواد و مدیریت تولید وجود ندارد.
این نوع از ادغام در مرحله ی سوم وجود دارد، جاییکه همۀ وظایف در سازمان در داخل یک زنجیره ی تأمین ادغام شده است.
در مرحله ی چهارم اتصال و پیوند خارجی با تأمین کننده و مشتری صورت گرفته است.
حالا زنجیره ی تأمین شامل تأمین کننده ها و مشتریان است با « هدف ماکزیمم سازی همۀ ارزشهای تولید شده » در این حالت ارزش به معنی تفاوت بین ارزش محصول نهایی درک شده توسط مشتری و تلاش برای تعهد برای تولید کردن در خلال یک زنجیره ی تأمین می باشد.
بنابراین یکی از اهداف اصلی در هر زنجیرۀ تأمین بایستی ارضا مشتری نهایی یا محصول استفاده کننده نهایی باشد و برای دستیابی به این هدف شرکت ها نیاز دارند که یک درجۀ معینی از دانش دربارۀ شرکاء شان در زنجیرۀ تأمین( شامل مشتریان ، تأمین کننده ها و محصولات خریداران نهایی) داشته باشند (Sila & et al, 2006, 494).